این پرونده واقعی از جایی شروع شد که بهزاد به مأموران گفت: مقتول برای زنم مزاحمت ایجاد کرده بود و من برای اینکه از زنم محافظت کنم، با او وارد درگیری شدم. یک ضربه به پای مقتول زدم و یک ضربه هم به دست او وارد کردم اما ضربه آخر را به وی من نزدم و من باعث قتل وی نیستم
وی در ادامه گفت : ماجرای از جایی شروع شد که همسرم در صفحه اینستاگرام خود که یک صفحه شخصی است و غریبه ها رابه دوستی قبول نمیکند یک درخواست دوستی از زنی به نام مینا گرفت و چون دید او یک خانم است قبول کرده بود . سپس آن فرد اعتماد همسرم را جلب کرده بود و حرفهای زنانه هم با هم زده بودند و با جلب اعتماد بسیاری از مسایل خصوصی زندگییمان را فهمیده بود و زنم هم با چشمهای بسته برایش درد دل کرده بود و از سیر تا پیاز زندگی مان را برایش گفته بود
اما بعد از مدتی همان فرد برای همسرم ایجاد مزاحمت کرده و عکسی از او گرفته و گفته است اگر خواستهاش را برآورده نکند و پول ندهد، عکس را برای صفحه های زرد اینستاگرم میفرستد و همه جا پخش میکند . عکس از همسرم با لباسهای بسیار باز بود که در صورت پخش شدن در فضای مجازی باعث آبروریزی خانواده ما میشد
بعد از این ماجرا او گفته بود اگر پولی که میخواهد، ندهد، عکس را منتشر میکند. وقتی همسرم موضوع را با من در میان گذاشت، به او گفتم بیتوجهی کند. گفتم اگر مدتی به پیامهایش جواب ندهی، او خسته میشود و میرود؛ اما بعد متوجه شدم او اقوام همسرم را از صفحه همسرم پیدا کرده و به همه آنها پیام داده و حرفهای زشتی درباره همسرم گفته است و همسرم را زنی بد و خیانتکار معرفی کرده است
به کلانتری رفتم و گفتم کسی با زندگی من چنین کرده است. در کلانتری به من گفتند کاری از دستشان برنمیآید؛ چون شماره تلفن یا آدرسی از آن فرد ندارم. به شکایت من در کلانتری توجهی نکردند. مجبور شدم خودم اقدام کنم
به همسرم گفتم با او قرار بگذارد و سعی کنیم با طرح نقشه و اینکه میخواهیم پول به او بدهیم او را سر قرار بیاوریم . بعد از اینکه وی قبول کرد من هم از دور همسرم را زیر نظر گرفتم و با ناباوری دیدم که او پسر است و متاسفانه آشناست و از همسایگان ما است .
با او درگیر شدم اما او فرار کرد. با خودم گفتم اگر گوشی را از او نگیرم و عکس را پاک نکنم، دوباره مزاحمت ایجاد میکند؛ بههمینخاطر دنبالش رفتم. وقتی او فرار کرد، من داد زدم دزد و چند نفر دیگر هم به کمکم آمدند چون او هم چاقو داشت، من دو ضربه زدم؛ یکی به دست و یکی به پایش. میخواستم وادارش کنم گوشی را بدهد اما نمیدانم ضرفه سوم را که زد که منجر به مرگ او شد .
مادر مقتول گفت: من دو پسر داشتم که هر دو را از دست دادهام و شوهرم هم پس از مرگ پسرم شروین دق کرد و مرد و من ماندهام با سه دخترم. درخواست قصاص دارم و حاضر به گذشت نیستم